معرفه و نکره


در ترکیب های اضافی یعنی جایی که مضاف و مضاف الیه داریم، هرگاه مضاف الیه ما، معرفه باشد، معرفه بودن را به کلمه قبل از خود سرایت می دهد، به چنین اسمی معرفه به اضافه گفته می شود، اکر نضلب الیه نکره باشد، علاوه بر اینکه خود نکره تست، کلمه قبل از آن نیز نکره خواهد بود یعنی برعکس معرفه به اضافه، نکره به اضافه خواهیم داشت، اغلب بعد از ظرف ها مضاف الیه می آید، بنابراین معرفه یا نکره بودن(ظرف ها) بستگی به کلمه بعد از آن ها دارد، معرفه یا نکره بودن مختص اسم می باشد، بنابراین فعل ها و حروف، معرفه و نکره ندارند و هنگام شمارش معرفه ها و نکره ها نباید به آن ها توجه کرد، دربین انواع(من) و(ما) فقط(من) و (ما) ی موصول، معرفه هستند 



[ جمعه 21 خرداد 1400 ] [ 21:38 ] [ سیده زهرا آذری ]

مفعول به


مفعول به، همان مفعول فارسی است و فقط با فعل متعدی می آید انواع مفعول به:۱-اسم ظاهر۲- ضمیر متصل نصب و جری و منفصل و منصوب ۳- جمله، مفعول به به برخی از فعل ها می تواند به صورت جمله باشد مه یک کلمه، مفعول به ممکن است قبل از فاعل بیاید، مفعول به ماهی معنی را نمی دهد بلکه به صورت(از،به،باو....) معنی می شود 



[ جمعه 21 خرداد 1400 ] [ 21:34 ] [ سیده زهرا آذری ]

مفعول مطلق


مفعول مطلق به سه دسته تقسیم می شود:۱-تاکیدی،۲-نوعی(بیانی)،۳- عددی، مفعول مطلق تاکیدی آخر جمله می آید، مفعول مطلق نوعی(بیانی) بعد از آن(صفت) یا (مضاف الیه) می آید؛ مفعول مطلق عددی عدد را می رساند و اغلب بر وزن فعله است فرق مفعول مطلق تاکیدی با نوعی(بیانی) در این است که بعد از مفعول مطلق نوعی همیشه صفت یا مضاف الیه می آید درحالی که مفعول مطلق تاکیدی هرگز(مضاف الیه) یا (صفت) نمی گیرد مفعول مطلق تاکیدی چون مصدر است باید جامد باشد در ًنت از نظر مجرد و مزید بودن با فعل جمله هماهنگ می باشد تشخیص مفعول مطلق به این شکل است: مصدری است منصوب از جنس فعل،  



[ جمعه 21 خرداد 1400 ] [ 21:05 ] [ سیده زهرا آذری ]

اسم های موصول


اسم های موصول مبنی هستند مگر اینکه مثنی باشند که در این صورت معرب هستند و اعراب ظاهری فرعی با حروف دارند اسم های موصول عام(مشترک) بر خلاف اسم های موصول خاص، برای مونث و مذکر و همچنین مفرد،مثنی،جمع به طور یکسان به کار برده می شوند اسم های موصول نقش می گیرند یعنی بر حسب موقعیتی که در جمله دارند، ممکن است که فاعل، خبر،مفعول به و ...... باشند اسم های موصول اسمی است که کلمات و جملات را به هم متصل می کند 

برداشته شده از سایت binjo.ir



[ چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 ] [ 21:36 ] [ سیده زهرا آذری ]

ترکیب اضافی


ترکیب اضافی: ترکیبی است که از مضاف و  مضاف الیه تشکیل شده است و مضاف(اسم اول) به اسم بعد از خودش(مضاف الیه) نسبت داده می شود در ترکیب اضافی مضاف الیه و مضاف از هم جدا می شوند و در خارج از ذهن وجود دارند صفت و مضاف الیه نقش هستند و اعراب خاص خود را دارند 

برداشته شده از سایت arabiforall.com



[ چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 ] [ 21:28 ] [ سیده زهرا آذری ]

ترکیب وصفی


ترکیب وصفی ترکیبی است که از موصوف و صفت تشکیل شده و صفت بیان کننده ویژگی های موصوف می باشد در ترکیب وصفی اسم و صفت از هم جدا نمی شوند و صفت وجود خارجی و قابل لمس ندارد صفت در چهار مورد از موصوف خود تبعیت می کند: ۱-جنس۲-تعداد۳- ال داشتن یا نداشتن۴-اعراب برای موصوف های جمع غیر انسان همیشه صفت به صورت مفرد مونث به کار می رود 

برداشته شده از سایت arabiforall.com



[ چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 ] [ 21:16 ] [ سیده زهرا آذری ]

لای نفی جنس


اسم لای نفی جنس از مجموعه مباحث  باب های لای نفی جنس است که به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد   از این رو به خواننده محترم توصیه می شود جهت فهم مطالب این نوشتار و شناخت جایگاه و اهمیت عنوان آن به مدخل های نفی جنس و مطالب مذکور در آن مراجعه کند مطالب پیش رو مباحث مرتبط با اسم لای نفی جنس در قالب اشکال اسم لای نفی جنس و حکم اعرابی آن حکم اسم بعد از لا در صورت تکرار آن و حکم تابع اسم لا مورد بررسی قرار می دهد لای نفی جنس مانند حروف مشبهه بالفعل، اسم آن منصوب و خبرش مرفوع است ویژگی های اسم لای نفی جنس به این صورت است: ۱- مبنی بر فتحه است: اعراب محلی دارد و تنوین هم نمی گیرد ۲- نمره ا:(ال) یا مضاف الیه ندارد ۳- جابه جا یا حذف نمی شود: اسم لا بلا فاصله بعد از لا می آید یعنی(خبر) نمی تواند بر مبتدا مقدم شود معنی لای نفی جنس هم این گونه است: به صورت(هیچ...... نیست) ترجمه می شود فرق لای نفی جنس با دیگر در این است که لای نفی جنس بر خلاف لای نهی و نفی با اسم می آید نه فعل و اسم بعد از آن دارای ویژگی های خاصی است: (تنوین) یا (ال) نمی گیرد 

برداشته شده از سایتwikifeqh.ir



[ پنجشنبه 16 اردیبهشت 1400 ] [ 18:22 ] [ سیده زهرا آذری ]

اسم های استفهام


اسم های استفهام از نظر ترتیب جمله سازی، اول جمله می آیند اسم های استفهام بر حسب موقعیت و معنی آن ها در جمله، نقش می گیرند اسم های استفهام از نظر نقش اگر در جمله اسمیه به کار بروند اصولا خبر مقدم هستند اما اگر در جمله فعلیه به کار بروند بر حسب مورد ممکن است مفعول، حال، یا..... باشند اگر فعل در جمله سوالی به صورت غایب آمده باشد در جواب نیز از فعل غایب استفاده میکنیم اقسام استفهام به این صورت است: ۱- استفهام تصدیقی ۲- استفهام تصوری، ادات استفهام   اسن ها و حروفی هستند که بر این معنا دلالت داشته و عبارت اند از : همزه، هل، ای، من، ما، ماذا، متی، کم، کیف، اِنی، استفهام بوده و متکلم به کمک آن از آنچه مخاطب دیده( مفعول به) سوال میکند 

برداشته شده از سایت wikifeqh.ir



[ پنجشنبه 16 اردیبهشت 1400 ] [ 17:59 ] [ سیده زهرا آذری ]

اسم های اشاره


اعراب اسم های اشاره، محلی است و برحسب موقعیتی که در جمله می گیرند،(محلا)، اعراب اسم(ال) دار، که بعد از اسم اشاره آمده باشد یکی از دو حالت زیر را دارد: ۱- اگر مشتق باشد صفت به شمار می رود ۲- اگر جامد باشد، عطف بیان به شمار می رود چند لفظ از اسماء اشاره به مکان اختصاص دارد: هنا برای اشاره به نزدیک(اینجا)، هناک برای اشاره به مکان متوسط، هناک و ثم، برای اشاره به مکان دور، اسم های اشاره مثنی مانند اسم های مثنی معرب به حروف هستند ترجمه اسم های اشاره به این گونه است: اگر بعد از اسم اشاره اسم دارای(ال) بیاید باید لازم است که به صورت مفرد(این)و(آن) ترجمه کرد و برعکس اگر اسم بعد از آن ها( مشار الیه) نکره باشد اسم اشاره طبق صیغه خود و مشار الیه به صورت مفرد ترجمه می شود

برداشته شده ازbaghriebrahim.blogfa.com



[ پنجشنبه 16 اردیبهشت 1400 ] [ 17:22 ] [ سیده زهرا آذری ]

صیغه مبالغه


اسم مبالغه بر بسیاری صفت یا انجام دادن کار دلالت دارد و بر وزن فعّال و فعّاله است و گاهی وزن فعّال و فعّاله بر اسم شغل دلالت می کند و گاهی نیز بر اسم ابزار، وسیله یا دستگاه دلالت می کند. 



[ دوشنبه 06 اردیبهشت 1400 ] [ 14:49 ] [ سیده زهرا آذری ]

ضمایر منفصل


ضمایر منفصل شامل دو قسمت است: 1-ضمایر منفصل  مرفوعی: که جمله نقش مبتدا هستند و مبتدا مرفوع است به آن منفصل مرفوعی می گویند، نکته: ضمایر منفصل مرفوعی، میان دو اسم معرفه ضمیر فصل هستند نقش ندارند ضمیر منفصل مرفوع بعد از فعل می آیند و موکد هستند ۲- ضمایر منفصل منصوبی: در جملا نقش مفعول به دارند و مفعول به منصوب است به آن منفصل منصوبی می گویند



[ دوشنبه 06 اردیبهشت 1400 ] [ 14:41 ] [ سیده زهرا آذری ]

ضمایر متصل


ضمیر متصل شامل سه قسمت است: الف) ضمیر متصل مرفوعی: هنگام صرف فعل، در فعل وجود دارند(ا،و،تَ،تِ، تُما،تُم،تُنَ،تُ،یِ،نا)، ضمایر متصل مرفوعی در جمله  یکی از نقش های زیر را دارد: 1- همراه فعل معلوم نقش فاعل، 2- همراه فعل مجهول  نقش نائب فاعل، 3- همراه افعال ناقصه اسم افعال ناقصه، ضمایر متصل منصوبی و مجروری( ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه) یکی از نقش های زیر را دارند: 1-همراه فعل مفعول به هستند.2- همراه حروف مشبهه اسم حروف مشبهه هستند.3- همراه اسم مضاف الیه هستند. 4-همراه حروف جر مجرور به حرف جر هستند. 



[ دوشنبه 06 اردیبهشت 1400 ] [ 14:19 ] [ سیده زهرا آذری ]

نون وقایه


وقتی فعلی که به ضمیر(ی) متصل می شود، نون وقایه بین فعل و ضمیر واقع می شود وقایه یعنی نگه داشتن و نون وقایه حرفی است که نگه دارنده فعل است که کسره و جر نگیرد زیرا این دو از ویژگی ها و خصوصیات اسم می باشند هنگامی که یاء متکلم  به فعل ماضی می شود  چون آخر فعل کسره پذیر نیست میان آن ها نون مکسوره ای اضافه می کنند تا فعل از قبول کسره محفوظ بماند و آن را نون وقایه می نامند

برداشته شده از سایت wikifeqh.ir(ویکی فقه)



[ سه شنبه 31 فروردین 1400 ] [ 17:56 ] [ سیده زهرا آذری ]

جمله اسمیه


دو جمله با اسم شروع شده باشد به آن جمله اسمیه می گویند جمله اسم به دو بخش تقسیم می شود: ۱- مبتدا: به اسمی که در ابتدای جمله اسمیه می آید مبتدا می گویند۲- خبر: به اسم یا فعلی که بعد از مبتدا می آید و توضیحی درباره مبتدا می دهد، خبر می گویند. 



[ سه شنبه 31 فروردین 1400 ] [ 17:33 ] [ سیده زهرا آذری ]

جمله فعلیه


جمله فعلیه جمله ای است که با فعل آغاز می شود و ارکان اصلی آن عبارت اند از: فعل،فاعل،مفعول به و نظایر آن، فاعل اسمی است که بعد از فعل می آید و کننده کار است و مفعول به اسمی است که بعد از فاعل می آید و کار روی آن انجام می گیرد الگوی جمله فعلیه به این شکل است:فعل+فاعل+مفعول 

برداشته شده ازBLOGFA.COM



[ سه شنبه 31 فروردین 1400 ] [ 17:20 ] [ سیده زهرا آذری ]

جار و مجرور


تقریبا در همه زبان های دنیا، حروف اضافه ای وجود دارند که ما برای جمله سازی به آن ها محتاجیم در عربی این حروف کاربرد دیگری نیز دارند و آن این است که حرکت کلمه ی پس از خود را تبدیل به کسره می کنند لذا به این حروف جر می گویند و کلمه پس از آن را مجرور می گویند انواع حروف جر: مِن، اِلی، علی، فی، اللام و نظایر آن می باشد حروف من، الی،فی، علی حروفی هستند که بعداز آن اسم قرار می گیرد اما الهام می تواند بعد از فعل هم آید

برداشته شده از سایت های بلاگ فا و arabii.ir



[ شنبه 21 فروردین 1400 ] [ 23:27 ] [ سیده زهرا آذری ]

فعل معلوم


فعل معلوم به فعلی می گویند که فاعل آن مشخص است به عبارتی به فاعل نسبت داده می شود فعل معلوم باید با فاعل مطابقت داشته باشد

برداشته شده از سایت بلاگفا



[ شنبه 21 فروردین 1400 ] [ 23:22 ] [ سیده زهرا آذری ]

فعل مجهول


فعلی است که فاعل آن مشخص نیست و به نائب فاعل نسبت داده می شود طریقه مجهول کردن فعل به این گونه است: فعل اگر ماضی باشد دومین حرف اصلی فعل کسره باشد و حروف متحرک قبل آن ضمه باشد اما اگر مضارع باشد حرف اصلی فتحه می گیرد و فقط حرف اول مضارع ضمه می گیرد طریقه مجهول کردن جمله به این گونه است: برلی مجهول کردن جمله ابتدا فاعل از جمله حذف می شود سپس مفعول به جای فعل قرار می گیرد و اعراب فاعل را می گیرد کا به آن نائب فاعل می گویند در پایان فعل مجهول می شود  



[ شنبه 21 فروردین 1400 ] [ 23:14 ] [ سیده زهرا آذری ]

فعل لازم


فعل لازم: فعلی است که مفهوم آن فقط با داشتن فاعل کامل می شود فعل های باب های انفعال و تفاعل لازم هستند بیشتر فعل های باب تفعل لازم هستند هر فعلی بر وزن فَعُلَ باشد لازم است فعل هایی که به شرایط روحی انسان دلالت دارند، لازم هستند.



[ شنبه 14 فروردین 1400 ] [ 12:19 ] [ سیده زهرا آذری ]

فعل متعدی


فعل متعدی: فعلی است که مفهوم آن علاوه بر فاعل به مفعول نیاز دارد تا کامل شود فعل های باب افعال و تفعیل متعدی هستند غالبا فعا های باب استفعال و مفاعله متعدی هستند فعلی که مجهول باشد متعدی است اگر به فعلی ضمایر متصل نصبی و جری متصل شده باشد آن فعل متعدی است چون این ضمایر نقش مفعول به را دارند شیوه متعدی کردن فعل لازم: ۱- بردن فعل لازم به باب های افعال و تفعیل،۲- آوردن حرف جر به ویژه حرف جر بِ بعد از فعل لازم



[ شنبه 14 فروردین 1400 ] [ 12:06 ] [ سیده زهرا آذری ]

صرف فعل امر


الف) حرف مضارع را از اول فعل مضارع حذف می کنیم ب)در صورتی که  حرف اول پس از حذف حرف مضارع ساکن باشد حرف همزه را به اول فعل اضافه می کنیم ج) حرکت همزه را با توجه به حرکت عین الفعل به صورت زیر مشخص میکنیم: ۱- اگر عین الفعل کسره یا فتحه داشته باشد، همزه را مکسور میکنیم،۲- اگر عینچ الفعل ضمه داشته باشد، همزه نیز ضمه می گیرد، ۳- همزه  امر در باب افعال فتحه دارد،۴- انتهای صیغه اول فعل امر ساکن می شود و حرف نون از انتهای همه صیغه ها غیر صیغه آخر حذف می شود،۵- درصورتی که حرف اول پس از حذف حرف مضارع متحرک باشد، نیازی به آوردن همزه نیست.   



[ شنبه 14 فروردین 1400 ] [ 11:47 ] [ سیده زهرا آذری ]

نحوه صرف فعل نهی


نهی به معنای درخواست یا خواهش انجام ندادن کار است در فعل نهی لا به اول فعل مضارع اضافه می شود و در صیغه های ۱۴، ۱۳، ۷، ۴، ۱ حرف آخر مجزوم(ساکن) و در صیغه های مثنی، جمع مذکر، مفرد مونث مخاطب، تمامی ن ها به جای ضمه برداشته می شوند اما باید توجه داشت که ن های جمع مونث در صیغه های ۶ و ۱۲ به دلیل اینکه از نشانه های جمع مونث هستند، باقی می مانند، فرق فعل نفی(مضارع منفی) و نهی در این است که در نفی بر خلاف نهی با اضافه شدن لا هیچ تغییری در شکل فعل مضارع ایجاد نمی شود و فقط معنای آن منفی می گردد و حتی مانند فعل مضارع صرف می شود.



[ شنبه 07 فروردین 1400 ] [ 14:33 ] [ سیده زهرا آذری ]

صرف چهارده صیغه فعل مضارع


این فعل برای زمان حال استفاده می شود نکته مهم اینجا است که برای تبدیل فعل ماضی به مضارع باید حروف آتین یا(ا، ت، ی، ن) را به اول فعل ماضی اضافه میکنیم تا فعل مضارع ساخته شود،یَفعِل: مثل: یَضرِبُ، یَفعَلُ: مثل: یَعمَلُ، یَفعلُ: مثل:یَقتُلُ، فعل مضارع نیز چهارده صیغه  دارد که هرصیغه، معانی و علامت های خاص برای مفرد، مثنی، جمع مذکر، مونث و متکلم بودن فعل دارد، نشانه های فعل مضارع: حروف مضارعه با علامت ضمه و در اول فعل صیغه  های ۱۴، ۱۳، ۷، ۴، ۱ اضافه می شود و (ن) به جای ضمه در صیغه های مثنی، جمع مذکر و مفرد مونث  مخاطب می آید صیغه مفرد مونث غایب، صیغه شماره ۴ با صیغه مفرد مذکر مخاطب، یعنی صیغه شماره هفت، شبیه و هم شکل می باشند و صیغه مثنی غایب، صیغه شماره پنج و صیغه های مثنی مذکر و مثنی مونث مخاطب، یعنی صیغه های شماره ۸ و ۱۱ نیز شبیه هم می باشند و از نظر ظاهری تفاوتی باهم ندارند روش تشخیص هر یک از آن ها، توجه به اسم به کار رفته با آن ها است که از نشانه های موجود در جمله می باشند در فعل مستقبل یا آینده که از مضارع ساخته می شود سَ یا سَوفَ به اول فعل مضارع اضافه می شود و هیچ تغییری در ظاهر مضارع  ایجاد نمی شود فقط معنای آن به آینده تبدیل می شود 



[ شنبه 07 فروردین 1400 ] [ 12:32 ] [ سیده زهرا آذری ]

صرف چهارده صیغه فعل ماضی


فعل ماضی یکی از مهم ترین افعال در زبان عربی است که برای زمان گذشته به کار می رود و از ریشه یا بن فعل که در عربی به آن مصدر میگویند، ساخته می شود فعل ماضی دارای سه وزن مخصوص است: فَعَلَ، مثل: ذَهَبَ؛ فَعِلَ، مثل: عَمِلَ، فَعُلَ: مثل کَرُمَ، نشانه فعل ماضی: حرف آخر آن در صیغه اول ماضی فتحه می شود، انواع فعل ماضی، فعل ماضی استمراری، ماضی بعید، ماضی منفی نکته قابل ذکر این است که  فعل های ماضی به چهارده صیغه صرف می شود یعنی به چهارده صورت مختلف می توانید آن را به زبان عربی ببینید که هر کدام معنای جدیدی را ارائه می دهد و در عین حال از نظر جنس و تعداد باهم متفاوت هستند.



[ شنبه 07 فروردین 1400 ] [ 12:04 ] [ سیده زهرا آذری ]